حج، شهری است
بزرگ که کعبه، کانون و مرکز آن است و مناسک، آیین نامه زیستن در این شهر
قانونمند. در اینجا هر تخلفی قربانی میخواهد. حج، شهری است آباد و آزاد که وطنِ
هر موحد است و زادگاه دین و خاستگاه قرآن و هر که اهل این دیار است، حاجی است.
اینجا حاکم خداست و آنکه به این مکان گام می نهد، وارد منظومه بندگی می شود.
حج، دریایی است
موج خیز و گهرساز. هر که به ژرفای معارفش فرو رود و در اعماق حکمت هایش غواصی کند،
مرواریدهای گرانبها و بیبدیل به چنگ میآورد و هر که بر ساحل به تماشا بایستد،
هر چند به گوهر نرسد، ولی تلاطم امواج و نسیم ساحل این دریا، روحش را شاداب میکند.
حج، ندایی است پیچیده در گوش زمان، برخاسته از حنجره ابراهیم و نشسته بر گوش جان میلیونها موحد ابراهیمی؛ ندایی است که از هر دیار دور و نزدیک، از هر شهر و روستا، از هر فراز و فرود، مهمان میطلبد. ضیافتی با مهمانی خدا و سفرهای گشوده تا ابدیت، تا آخرت، تا بهشت، تا رضوان و رحمت تا عفو و مغفرت که آهنگ ملکوت دارد و نغمه خلد برین.